کوپال پاکزاد
یازدهم دی ماه 1382 خورشیدی روزی بود که با رفتن کوپال ، دلم رفت .
1 در جهان بی وفا جایت نبود
حیف از رخسار زیبایت نبود ؟
2 خاطر آسودگان ، کوپال من !
آشنای بی کسی هایت نبود
3 آه ! گلچین دی 1 بیدادگـــر
فکــر دوران شکوفایت نبـــود
4 بخت نیکـــو در عبور زندگی
غمگسار جان شیدایت نبـود
5 تلخی دنیای وارون شد نصیب
رنگ شادی ، رنگ دنیایت نبود
6 هر زمان می دیدم آن را کز خطر
ای جسور دهر ! پروایت نبود
7 در جفای روزگار بی صفا
چاره ای بهـــر مداوایت نبـــود
8 در میان ظلمت غم ، عشق من !
کورسویی هم ز فردایت نبود
9 دوستار زندگی بودی ؛ ولی
گـردش هستی پذیرایت نبود
10 ای دریغ ! «افسانه ی کوپال»را
چون سرودم ، هیچ پیدایت نبود
11 بیش از آن گفتی هژبر دلپریش
لایق بــــــزم تماشایت نبـــود
هژبر پاکزاد
30 آذر 1397 خورشیدی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 ــ دی ماه 1382 خورشیدی
* از دیوان « افسانه ی کوپال »
نوشته شده در تاريخ پنجشنبه سیزدهم دی ۱۳۹۷ توسط هژبر پاکزاد
برچسب : نویسنده : koopal بازدید : 17