شوق دیدار

ساخت وبلاگ

شوق دیدار

...

1 شوق دیدار تو افکنده به جانم شرری

ای که در دیده من از همگان خوبتری

...

2 آتش عشق تو جان و دل من سوخته است

از سـر مهر،بر این سوخته بنـــــما نظری

...

3 به خرابـات شدم تشــــنه دیدار جهان

دیدم از جام جهان بین که تو چیز دگری

...

4 گو صبا را که سحرگاه ز کویت آرد

سوی این عاشق آشفته تنها،خبری

...

5 می گشودم به هوای تو از این خانه ی غم

بــــــــهر پرواز اگر بود مــرا بال و پری

...

6 ساقی دهر،به من باده تلخی داده ســت

مِیِ دیدار تو خواهم که تو شهد و شکری

...

7 رفته از دست بهاران و رسیده ست خزان

جـــــــز تماشای جمال تو ندارم ثمری

...

8 می کنم روی به هرجا،چو شبی تاریک است

جــــز به سوی تو که مانند فروغ سحری

...

9 بی تو دلتنگ و پریشانم و غمگین و غریب

بهـــــر دیدار،از این غمکده بگشای دری

...

10 آرزویم همه این است که این شیفته را

باده ی وصل بنوشانی و با خویش بری

...

11 گرچه همواره در اندیشه ی کویت بودم

بخـــتم افسوس نشد یار،برای سفری

...

12 جای آن است در این خون جگر خوردن من

دستـــی از مِهر،کشی بر سرِ خونین جگری

...

13 آخرین حرف من این است که بادا جاوید

بر سرم سایه لطفــت که ز عالم تو سری

...

14 گفتم از بهر تو سازم غزلـــی درخورِ تو

من که جُز چامه سُرایی نشناسم هنری

...

15 گرچه شایســته شانت نبود شعر هژبر

بپذیرش که ندارد به از این،شعر تَری

هژبر پاکزاد

22 خُرداد 1375 خورشیدی

  • از کتاب گوهر پارسی

عبدالله موحّد...
ما را در سایت عبدالله موحّد دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : koopal بازدید : 3 تاريخ : دوشنبه 27 فروردين 1403 ساعت: 18:04