کوپال
دفاع از ادب
دفاع از ادب
با سلام محضر سرور ارجمند ، محبوب و باصفا ، جناب پاکزاد
واقعیّت این است که مطلب « دوست شما » دل هـــــر انسان
باوجدان و منصفی را می آزارد ؛ امّا چاره چیست ؟ کــــــــه خود زیبا
سروده اید :
« در پیچ و تاب غم افزای روزگار
یاریگری رقیب مدارا نمی شود »
قابل ذکـــر این که سخنان و ضرب المثل هـــای ما ایرانیان برای خود
دانشگاهی ست ؛ چرا که گقته اند : « عدو شود سبب خیر اگــــــر
خدا خواهد » . آقا یا خانم ناشناس اگــــر چه هدف خود را توهین به
شما قرار داده بود ، امّا به عکس موجب محبوبیّت بیشتر شما گردید
و دوستان شما که آزرده خاطر شده بودند ، هــر کدام از ظنّ خود به
دفاع از شما برخاستند که این دفاعیّه ، دفاع از ادب ، متانت ، وقار ،
تواضع ، صفا و صمیمیّت شماست .
فــرمایش سرور گرامی ، جناب میرزا قدیمی را اینگونه تکمیل ــ
می نمایم که به ایشان ( ناشناس ) توصیه می کنم : همان طور کـه
ناشناس نوشتند ، به همان صورت در مجلسی ، محفلی ،مکانی ...
جنابتان را رویت و از نزدیک ، کمالات انسانی شما را لمس و درک ــ
نمایند کــــه شاید از گفته ی خود نادم گــردیده و پوزش طلب کنند .
بنده کــه شما را ندیده ام ، امّا طیّ چندین تماس تلفنی و تحقیق از
دوستان شما در قـــراء حوزه ی پارا سس ، بــــــه شخصیّت و منش
والای انسانی شما پی برده ام . به قول جناب قدیمی همین کــــــه
هــــژبرید کافی ست و در کنار آن ، استادی شایسته نیز می باشید
که حقّ استادی بر گردن تک تک پویندگان دانش دارید .
ایّام به کام . ارادت قلبی ما را پذیرا باشید .
حسن شفقتی
26 اردیبهشت 1395 خورشیدی
ارزش برخاسته
ارزش برخاسته
1 فریاد بسی هست ؛ ولی گوش نیوشایی نیست
در فرصت فریاد رسی ، عدل مهیّایی نیست
2 هر سمت کویر است و در این بزم کویری ، دیگر
افسوس که سرسبزی و مرغ چمن آرایی نیست
3 درد از همه سو جانب آرامش ما می آید
امّا ز بــــــداقبالیمان راه مداوایـــی نیست
4 هر چند که گوییم بسی مصلحت کار ، ولی
در محفل خودشیفتگان ، عزم پذیرایی نیست
5 پیداست که در شهر زمان ، کوی زراندوزانش
آزاده ی فرهیخته و اهل مدارایی نیست
6 نازیم به سعدی ز دل و جان که به گنجینه ی دهر
همسان گلستان ادب ، نامه ی شیوایی نیست
7 دعوت به شکیبا شدن آسان بود ؛ امّا چه بسا
در جمع پریشان گرفتار ، شکیبایی نیست
8 امروز تجلّیگه پیمانه ی هستی ست ؛ از آن
باید بپذیریم در این راه که فردایی نیست
9 دنیای ادب راه کمال است ؛ که بالاتر از آن
در دایره ی ارزش برخاسته 1 دنیایی نیست
10 گویند گهی چند خردورز که مانند هژبر
در کوی بزرگان سخن ، شاعر والایی نیست
11 من راه نشین گـــــذر معرفت آموزانم
یک راهی دلسوخته را برتر از این جایی نیست
هژبر پاکزاد
2 خرداد 1394 خورشیدی
ـــــــــــــــــــــــــــــــ
1 ــ طلوع ارزش آفرینش
دشمنی به منزل دوستی نمی رسد
دشمنی به منزل دوستی نمی رسد
پایگاه هـــــــای مجازی می توانند در گسترش فرهنگ دلنشین
ایرانی کــــــه برخاسته از هزاره های فـــرازمند سرزمین استوار در
چهار راه تمدّن جهان است ، نقش هــــای شایسته ای ایفا کنند و
بستری برای دوری از تنش های بی مورد و برقراری تفاهم هـر چه
بیشتر فــراهم آورند ؛ اینجاست کــه در صورت پیروزی می توانند با
درک وظیفه های شخصیّتی خود ، دروازه هایی به مرزهـای فرهنگ
ملّی بگشایند و بر سریر ارزش ها تکیه زنند .
پایگاه « کـــــوپال » در این راستا شکل گـــرفت ، در این راستا
پیش رفت و در این راستا رهسپار خواهد بود . آیین « کوپال » :
ــ احترام بــــه همه و رعایت ادب نزد هم میهنان ؛ بویژه در برابر
بزرگان ، خوبان و فرهیختگان ... است .
ــ در نظر گرفتن خطّ قرمزهــایی چون ایران ، دین ، نوروز ، زبان
فارسی ، رفتارهای پسندیده و ... است .
ــ پرداختن بـــــه منش های ناب انسانی و دراز کـــــردن دست
دوستی به سوی نیک اندیشان می باشد .
ــ انعکاس خبرهای روز ، جالب و نظرها و نوشته های دیگـــران
که شاید برخی از آنها مخالف دیدگاه های اینجانب باشد .
قرار نیست در تارنگار کوپال ، کسی به دیگـــری اهانت کند . آن
نظردهنده ای کـه با نامی دیگر ، فرصت همراهی با « کوپال » را بـه
آوردگاه کینه هـــای یکسویه کشانده است و هیچ پاسخی را تاب ــ
نمی آورد و باز به من و دیگـران ، پیاپی اهانت می کند و انتظار دارد
نوشته های توهین آمیزش را بنویسم و « کوپال » را به صحنه های
درگیری های بی اساس تبدیل کنم ، باید چرایی آمدن این رسانه را
در نظر بگیرد .
حسّاسیّت به واژه ی « استاد » داشتن راه به جایی نمی برد .
این عنوان از گذشته هــــــــای دور با لطف دانشجویان ، همکاران ،
دوستان و بزرگـــــــواران در مورد من بکار برده شده است . استاد ،
حکیم ابوالقاسم فـــــــردوسی است ؛ سعدی شیـــــرازی است ؛
شمس تبریزی است . من هــرگز نگفته ام استادم ! من کوچکترین
شاگرد اندیشمندان ارجمند هستم و بـــــه این شاگردی با همه ی
وجودم فروتنانه افتخار می کنم .
اگــــــر می گویید سزاوار استادی نیستم و همان بهتر کــــــه
« هژبر خان » باشم که بــه زعم شما زیبنده ی انسان بی ارزشی
چون من است ، ثـــــروت بادآورده ای دارم و از خاندان زورگـــــویی
می آیم ، آب در هاون کوبیدن است و نظر شماست !
ابراز نظر درباره ی سروده هایم که شگفت انگیز است . بـــــه
گفته ی شما شعرهـــــــای دیگران را با اندکی تغییر بــــه نام خود
منتشر می کنم ! اگـــر یک مورد پیدا کنید ، حق با شماست . میان
آنچـــه درباره ام نوشته ایــــد و آنچه واقعیّت دارد ، تفاوت از زمین تا
آسمان است .
پاسخ اهانت به بنده را از دوستان و همراهان ارجمند « کوپال »
خوانده اید و در جایگاه پاسخگویی به هر کــدام جواب توهین آمیزی
داده اید که حذف کرده ام . اگـــــر می خواهید نوشته های شما در
« کوپال » درج گردد با عبارت های اهانت بار ننویسید .
بـــــه همه ی نظر دهندگان عرض می کنم که : امضای هــــر
نوشته ای ، باری مثبت یا منفی بر دوش نویسنده ی مطلب است.
ارزش ها و کــــــرامت های انسان ها از گفتار ، پندار و کـــردار آنان
نمایان می شود و هیچگاه دشمنی به منزل دوستی نمی رسد .
هژبر پاکزاد
30 اردیبهشت 1395 خورشیدی
رئیس مجمع نمایندگان استان اردبیل
رئیس مجمع نمایندگان استان اردبیل
آقای دکتر بشیر خالقی ، نماینــــده ی محترم مردم خلخال و
کـــوثر در مجلس دهم شورای اسلامی با رأی قاطع ، رئیس مجمع
نمایندگان استان اردبیل شد .
فرستنده ی خبر : عصری شال
فردوسی پاکزاد
به مناسبت 25 اردیبهشت ، روز بزرگداشت فردوسی و ادای دینی به استاد پارسی گویان جهان
فردوسی پاکزاد
132 ...
133 تو فردوسیا ! تا ابد زنده ای
پناه سخن هــــای پاینده ای
134 تو در آسمان ادب ، اختری
به کان سخن ، برترین گوهری
135 تو شاهنشه بوم اندیشه ای
به شهر هنر ، یک هنرپیشه ای
136 بود جاودان گر نظام جهان
بمانی تو در یادهــــا جاودان
137 همای هنر آفرین ! آشیان
تو داری به دل های ایرانیان
138 تو عالی ترین مظهر غیرتی
تو کانون والاتــــــرین همّتی
139 به شوری حماسی،به شعری برین
تو ای برترین شاعر ملک و دین !
140 زمان تا زمان می خروشی بسی
به فریاد آزردگان می رسی
141 تو مرد سرافراز اندیشه ای
درخت سخن را بر و ریشه ای
142 بزرگا ! تو سالار آزاده ای
بزرگی به ایران زمین داده ای
143 سخن های ناب تو پاینده باد
بزرگ ادب ! نام تو زنده باد
144 بماند به گیتی ز تو یادگار
سخن های جانانه ی جانشکار
145 زیارتگــــه شاعران جهان
بود تربت پاکت ای قهرمان !
146 شهنشاه شعر دری ! آفرین
بگوید به تو آسمان و زمین
147 سخن پروری ، پایگاه تو بود
سریر سخن ، جایگاه تو بود
148 ز فکرت سپر ساختی در کمند
که تا شعر ایران نبیند گـزند
149 خدا را یکی رهروی راستین
خداوند شعری در ایران زمین
150 نهال سخن در وطن کاشتی
در این ره ، دل و دیده بگذاشتی
151چو خورشیدی از خاوران وطن
درخشیدی و آفریدی سخن
152 به شمشیر نظم دری تاختی
سریر ستم سرنگون ساختی
153 ز خاور به شهنامه تا باختر
گل معرفت کاشتی سر به سر
154 ز شعر دری لشکری ساختی
سپاه سیاهی بـــــرانداختی
155 سرودی چو شهنامه با فرّهی
شدی لایق پای پیل شهی
156 نترسیدی از پای پیل ژیان
ز نامردمی هــــــای درباریان
157 به مهر نبی ، ماه تابان شدی
فروغ شب ملک ایران شدی
158 ستودی علی(ع)،شاه شاهنشهان
بـــــه آیین آزادگان جهـــــان
159 تو با این حماسی ترین مثنوی
به پا کرده ای گلشن معنوی
160 چو دیهیم تابنده ی خاوران
تو در پهنه ی شعر و شور جهان
161 به شهنامه ی افتخار آفرین
شکوه دگر داده ای بر زمین
162 ز تاریخ عهد کهن ، این دیار
فراموش کرده ست بس شهریار
163 ولی ای مسیحای آن سال سی !
کــــه با شعر جان پرور پارسی
164 تو دادی به ایران ، دگرباره جان
که برتر ز آن ، کس ندارد توان
165 بمانی تو در خاطر روزگار
اگر بگذرد صد هزار از هزار 1و2و3
هژبر پاکزاد
28 بهمن 1370 خورشیدی
ـــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 ــ منظور هزارمین سال سرودن شاهنامه است کــــــــــه از سوی بنیاد ــ
فرهنگی سازمان ملل ، سال فردوسی اعلام شد .
2 ــ در تاریخ 12 مـــرداد 1374 خورشیدی ، این شعر را کنار مـــــزار حکیم ــ
ابوالقاسم فردوسی ، در حضور فراگیران مرکــز آموزش کشاورزی رشت
و بازدید کنندگان خواندم .
3 ــ قسمت پایانی مثنوی 165 بیتی « فـــردوسی پاکـــزاد » ؛ صفحه ی ــ
91 دیوان « گوهر پارسی »
فائزه اشتباه بدی کرده
فائزه اشتباه بدی کرده
در پی دیدار فائــــزه ی هاشمی با فریبا کمال آبادی ، یکی از
اعضای ارشد فرقه ی بهائیان کـه از زندان برای مرخّصی آمده بود و
شش ماه هم بند او بوده است :
آیت الله هاشمی رفسنجانی گفت : « فائزه اشتباه بدی کرده
و باید آن را تصحیح و جبران کنـــد . فــــرقه ی ضالّه ی بهاییّت ، یک
فــــرقه ی استعمار ساخته و منحرف است کـــه همیشه با همین
انحـــراف شناخته شده و ما همیشه از این فـــــرقه تبرّی جسته و
می جوییم » .
روز بیست و ششم اردیبهشت
روز بیست و ششم اردیبهشت
سلام
روز بیست و ششم اردیبهشت ، روز فـــــراق مادر دانا ، مدیر ،
زمان و مکان شناس ، حلیم ، نـــرم گفتار ، راهبر خاندان خوجینی و
قــــربانی و بزرگ اقوام مصادف می شود با فراق پدرم ؛ پدری کــــه
مهــــربان بود ؛ متــــدیّن و امین ؛ یاور ستمدیدگان ؛ با فهم عمیق و
زبانی چون شمشیر مالک اشتر داشت . پـــــدرم یک مشاور امین و
مورد وثوق برای « گلین خانم » بود . ایشان در بیشتر کارهــای مهمّ
با پدرم مشاوره می کرد .
خـــــــدایا ! حکمت این همزمانی چیست ، جـز صفات مشترک
خداپسندانه ؟ خــدایا ! عزیزان ما را با شایستگان درگاهت همنشین
گردان و نعمت فرزندی این بزرگان را از ما دریغ مدار .
سهند
28 اردیبهشت 1395 خورشیدی
سالگشت جدایی
جناب آقای میرزا بَی بهاری
سالگشت جدایی
یاد آن مرد بزرگی که تا واپسین دم هــــای زندگی پای سخنش
ایستاد ، نامش با نام روستایش یکی شده بود ، از مـرام و اعتقادش
دست برنداشت ، ادب و احترام را از یاد نبــــرد ، یکی از بال هــــای
عقاب بلنـد پرواز سجهرود بـــــود و انجمن آرائیش تحسین همگان را
برمی انگیخت ، در سالگشت جدائیش گرامی باد .
هژبر پاکزاد
27 اردیبهشت 1395 خورشیدی
40 میلیون رأی
40 میلیون رأی
علیرضا کریمی ، سردبیر روزنامه ی آفتاب یزد :
ــ هر چقدر هاشمی به سمت مردم آمده است ، در عوض مورد
غضب قرار گــــرفته است . به عبارت ساده ، هـــــر بار که انتخاباتی
برگزار شده و رفسنجانی رأی بیشتر و بهتری از ملّت کسب کـرده ،
محافظه کاران بیشتری حسد ورزیدند و به او تاختند .
ــ هاشمی از منظر جایگاه مردمی ، اکنون نفر نخست تهران در
خبـــــرگان و بیشتری آراء را در کلّ کشور بــــــه دست آورده است .
بسیاری نیــز پیش بینی می کردند ، اگـــــر او در انتخابات ریاست ــ
جمهوری ردّ صلاحیّت نمی شد ، چــه بسا 40 میلیون رأی کسب ــ
می کرد .
ــ هر کجا مردم و صندوق رأیی باشد ، هاشمی رئیس است .
از همه دیوانه ترم
از همه دیوانه ترم
1 بی ریا باش و بفرما تو به کاشانه من
تا ببینی که ز غم پر شده پیمانه ی من
2 پی میفکن تو در این همهمه ی بود و نبود
کاخ آسودگی خویش به ویرانه ی من
3 یا سخن های نسنجیده مگو ، یا که بمان
منتظر ، تا شنوی پاسخ جانانه ی من
4 در ره عشق ، بدان از همه دیوانه ترم
چه نیازی ست بسنجی دل دیوانه ی من
5 در نشیبم تو دگر سوی غم تازه مبر
دل با شادی دنیا شده بیگانه ی من
6 شعر من میکده ی عشق و حقیقت خواهی ست
قدر بشناس و بیا جانب میخانه ی من
7 من هژبرم که رسیده ست صفایم به سپهر
بنگـــــر با نگه ویژه به افسانه ی من
هژبر پاکزاد
13 آذر 1393 خورشیدی
نظر دادن
نظر دادن
با سلام
نظر دادن آداب و قوانین خاصی دارد که از دست هر شخصی برنمی آید .
وقتی نظر می دهیم باید علم کافی در آن مورد داشته باشیم تا مبادا
ناخواسته نویسنده مورد بی احترامی واقع شود .
وقتی شعری یا نوشته ای را می خوانیم باید استنباط کافی از آن داشته باشیم
تا بتوانیم در آن مورد نظر دهیم ؛ در غیر این صورت ، ارزش خودمان را پایین
می آوریم.
عدالت وادب را رعایت نماییم و از بی احترامی بپرهیزیم که آن نشان از کمبودهاست .
« دنیای ادب راه کمال است ؛ که بالاتر از آن
در دایره ی ارزش برخاسته دنیایی نیست »
برایتان آرزوی سربلندی و موفقیّت های روزافزون از خداوند بزرگ می نمایم .
علی صحبت کرمی
21 اردیبهشت 1395 خورشیدی
خالخال
خالخال
1 خالخالم ! دونیا یاماندی
سوزلَری بوتون یالاندی
2 سَنی ساخلییَن دییارم !
داشی داش اوستَه قُیاندی
3 غم یِمَه غمین ایچیندَه
گِجَـــه گــــوندوز دُلاناندی
4 اورَگیم سَنون یانونــــدا
عشقی دونیادا اُ یانـــدی
5 دُلاییــــلارون صافالــــــی
نَققشی جانا یاتانــــدی
6 اوجا داغلارون گــــونِیدی
اَللَــــری گـــــویَه چاتاندی
7 گوزلَــــریم دُیمِر باخاندا
یُلــــون اُندا کی دوماندی
8 بیر یانون گوزَل گَدیکدی
بیر یانون گــــــوزَل آراندی
9 مَنیم اورَگیمدَه خالخال !
دییَه سَن چنارلق 1 جاندی
10 آیرلق دوشَندَه یوردم !
اورَگیم غَملیدی ؛ قاندی
11 ایستِرَم قالام یانونـــــدا
حِییف عومــریم قوتاراندی
12 گِجَه گوندوزیم سَن آی گول !
سَنَه بو جانم قــورباندی
13 اورَگیم سَنی گـــورَندَه
اِلَه بیل مییانساران 2 دی
14 مَنی چخاتما یادوننان
وطنیم ! عشقم ! آماندی
15 بو شیرین سوزلی هوژَبرون
خالخالم ! یاددا قالانـــدی
هژبر پاکزاد
31 شهریور 1393 خورشیدی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 ــ روستای زیبای چنارلق در پایانه ی جنوبی خلخال
2 ــ منطقه ی باغی چنارلق در کرانه های رود میانسران
گل قهرمانی
گل قهرمانی
دیشب ( 8 خــــرداد 1395 خورشیدی ) در فینال لیگ قهرمانان
اروپا ، رئال مادرید در برابر اتلتیکو مادرید که کریستیانو رونالدو آخرین
پنالتی تیمش را به گل تبدیل کــرد ، برای یازدهمین بار قهرمان لیگ
قهرمانان اروپا شد .
کـــریستیانو رونالدو ، آقای گل لیگ قهرمانان اروپا پس از بازی
گفت :
ــ از زیدان خواستم کــــه آخرین پنالتی را بـــزنم ؛ چون آن گل
پیروزی بود .
ــ وقتی پشت توپ قرار گرفتم ، مطمئن بودم که گل خواهد ــ
شد و خوشحالم که توانستم گل قهرمانی را بزنم .
ــ من تنها بازیکن تاریخ هستم کـــه در 7 فصل پیاپی ، بیش از
50 گل زده ام .
اهانت به خود
اهانت به خود
سلام بر استاد ارجمند
از اینکه فردی با نام جعلی وارد شده و به حضرتعالی توهین ــ
نموده است،بسیار متأسّفم ؛ امّا دوستان جواب های درخور توجّهی
به ایشان داده اند که به نظر بنده ، خیلی هم نیازی نبود ؛ بــه خاطر
اینکه همه چیز شما و خانواده ی بزرگوارتان برهمگان واضح ومبرهن
است . جدای از شخصیّت والای علمی و ادبی شما ، مردم منطفه
خوب بـــــه اصالت و بزرگی خاندان قربانی واقف هستند . چه نیازی
هست کـــــــه بنده و امثالهم جناب « ذبیـــح الله خوجینی » ، جناب
« غفّار خان » بزرگ و سایر وابستگان سببی و نسبی حضرتعالی را
برای کسانی که خوب آنها را می شناسند در جملاتی بیان نماییم .
مـــــا در « پارا سس » از این دست مشکلات زیاد داشتیم . مطمئن
هستم این حرف ها هیچ اثری در عزم راسخ شما برای ادامه ی راه
پرموفّقیّتتان در « کــــــوپال » نخواهد داشت . در ضمن اطمینان دارم
توهین کننده اگر آگاه باشد و بداند ، ابتدا بــــه خود اهانت می کند ؛
چون با توهین ، خود را در معرض قضاوت دیگران قرار می دهد .
احسن جعفری
25 اردیبهشت 1395 خورشیدی
« کوپال » هماره زنده است
« کوپال » هماره زنده است
سلام هژبر عزیز
در این چند روز نظاره گـــر بودم و به آنچه اتّفاق افتاده ، می ــ
اندیشیدم و بر چرایی آن هر چه بیشتر فکر می کردم ، بـه یک علّت
بیشتر نزدیک می شدم و نظرات دوستان این گمانه را پررنگ می ــ
کــــرد . این که شما با شعار « میازار موری کــــــه ... » وارد صحنه
شده ایـــــد و در راستای ترویج دانایی برای دستیابی بـــــه توانایی
معنوی و مادّی حرکت می کنید ، چـــــرا مورد هجمه ی در سایــــه
ماندگان تشنه ی شهرت قرارمی گیرید؟زیرا اراده ی خدابر آن است
که اجرو پاداش رهایی این ظلمت نشینان بی نام و نشان رابه شما
عطا کند . خوشا بـــه سعادت شما که حسودان در پی نام و نشان
نیز مایه ی قرب شما به ربّ العالمین می شوند . بــــه نیکی می ــ
دانید کــــــه شما در بیابان بــه شوق کعبه قدم برمی دارید ؛ پس از
سرزنش های خارمغیلان باک نیست . به درستی راهتان باور داریم.
دادارا ! روا مدار کـــــه صدای تیشه ی فرهاد از بیستون نیاید .
« کوپال » هماره زنده است و بذر آگاهی می فشاند .
سهند ( حشمت الله بهاری )
27 اردیبهشت 1395 خورشیدی
استاد من !
استاد من !
با سلام بر استاد ارجمند
استاد من !
« تو در آسمان ادب ، اختــــری به کان سخن ، برترین گوهری »
تأسّف بر احوال کسانی که مغرضانه استادی شما را برنمی ــ
تابند . هر خواننده ی « کــــوپال » می تواند به ادیب بودن و استادی
حضرتعالی اذعان کند . نوشته هـــــای « کــــــوپال » چنان ادیبانه و
استادانـــه نگارش می شود که از هر کسی جز استاد برنمی آیــد .
من نمی دانم چطور کسانی پیدا می شوند کـه اینگونه بی ادبانه در
مورد شما می نویسند !ولی خوب می دانم که دانسته می نویسند.
به نظر حسّ حسادت باعث چنین عملی می شود .
اکنون در دانشگاه های ما هـــر کسی با مدرک فوق لیسانس ،
استاد خطاب می شود . این کـه دیگـــــر برای همگان واضح است ،
محمّد علی بهمنی ، شاعر معاصر مدرک دیپلم دارد ؛ ولی بـه خاطر
شاعــــر بودن ، استاد خطاب می شود . حالا چــــــرا در مورد استاد
فرهیخته ای مثل جنابعالی کـــــه سال هـــــای سال است دانشجو
تربیت می نمایید و استاد ، عنوان شماست ، بعضی هـــا این عنوان
را تحمّل نمی کنند ؛ اللهُ اعلم .
احسن جعفری
4 خرداد 1395 خورشیدی
مادر والا گوهرم
مادر والا گوهرم
دو سه ساعتی دیگر ، سالگشت پرواز فرشته گونه ی سرکار
جمیله خانم خوجینی ، مادر والا گوهـــــرم برکنگُره ی بیکــــرانه ی
آسمان ، پناه پروردگار بخشنده ی مهربان است .
سحرگاه 26 اردیبهشت 1381 خورشیدی بود کـه جان مادرم ،
در واپسین دم هـــای زندگی ارزشی خویش ، خاکدان خراب آباد را
بدرود گفت و به آسمان جاویدان بال و پر گشود . او انسانی بود که
نسیم معرفتش ، مرهم دل هــــای پریشان می شد . او مادری بود
کـه نور امید بر تار و پود احساس فرزندانش می تاباند . او همسری
بود که با گوهر پاکدامنی ، سرچشمه ی رودخانه ی همیشه جاری
گلستان هستی ما شد . او فرزند شایسته ای بود که افتخار آفرین
پدر گــــرانمایه ی خویش گشت . او سالار زنی بود کــــه رفتارش ،
شخصیّتش ، سخنش ، ایمانش ، آداب دانیش ، بزرگیش و همـه ی
ویژگی های تحسین برانگیزش زبانزد همگان بود .
من ، هژبر پاکزاد ، با افتخار سر بر آستان آسمانیش می سایم
و خاک پاک درگاهش را توتیای دیدگانم می کنم .
هژبر پاکزاد
26 اردیبهشت 1395 خورشیدی
جایگاه شایان سرزمین خلخال
دکتر بشیر خالقی ، نماینده ی محترم مردم خلخال و کوثر در مجلس دهم شورای اسلامی
جایگاه شایان سرزمین خلخال
جناب آقای دکتر بشیر خالقی ، نماینده ی محترم مردم خلخال
و کـوثر در مجلس دهم شورای اسلامی ، ضمن بازدیــد از جادّه ی
در دست زیرسازی و بازسازی ماسال ــ گیلَوان با برنامه ریزی آقای
عصری شال در تماس تلفنی با اینجانب بر آبادانی منطقه ی خلخال
و ضرورت ساماندهی راه هــــــــای روستایی ، بــــه ویژه در بخش
خورشرستم جنوبی تأکید کرد . ایشان با عنایت بــه آمادگی خلخال
برای پیشرفت های سزاوار ، داشتن ظرفیّت هـای مردمی و علمی
و پیشینه ی درخور پایگاه های آموزشی ، یادآور شد که می توان با
همکاری مردم و مسئولان ، سرزمین خلخال را بــه جایگاه شایانش
که سال ها از آن دور مانده است رساند .
هژبر پاکزاد
7 خرداد 1395 خورشیدی
میرم تَرِه خان
میرم تَرِه خان
سلام هژبر خان ؛ تی جانَه قوربان
بیدِم تی شعرَه ، راجع به گیلان
اَنـــــه سبزه زاران ، اَنـــــه بیجاران
جنگل و داران،نم نم باران،قشنگه شهران
منم تَرِه گم ، خورد و خوراکهِ شکم پرستان
هفته بیجار و چنگر واویشکا ، خودکا فوسونجان
باقلا قاتــــــق و خوشکه ماهی جان
پلا کباب و اَشبلِ ماهی،مغز آغوز و باقلای گیلان
ماهــــــــی فیویــــــــج و مخلّفاتش
تورشی سیر و اوزون بورون جان
کاسِ کولی،تورشِ کباب،سیا کولی جان
تورش آلوچه،آبِ کونوس،خورمای گیلان
رشته و خوشکار ، زیتون پــــــرورده
کلاچه مییَنپور،خمس واویشکا،تی چشمه قوربان
قافیـــــه تَنگــــــه ، مــــــرَه یادَه شو
پیرییَه قوربان ، میــــــرم تَـــــــــرِه خان 1
سیروس عسگری
6 اردیبهشت 1395 خورشیدی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 ــ جناب آقای سیروی عسگری ، خویشاوند ارجمندم در پاسخ بــــــه غزل
« گیلان جان » بنده این شعر را سروده و نوشته اند : « بـــه جناب آقای
هژبر خان پاکزاد به مناسبت شعر قشنگی که سروده اند » .
خالخال
خالخال
1 خالخالم ! دونیا یاماندی
سوزلَری بوتون یالاندی
2 سَنی ساخلییَن دییارم !
داشی داش اوستَه قُیاندی
3 غم یِمَه غمین ایچیندَه
گِجَـــه گــــوندوز دُلاناندی
4 اورَگیم سَنون یانونــــدا
عشقی دونیادا اُ یانـــدی
5 دُلاییــــلارون صافالــــــی
نَققشی جانا یاتانــــدی
6 اوجا داغلارون گــــونِیدی
اَللَــــری گـــــویَه چاتاندی
7 گوزلَــــریم دُیمِر باخاندا
یُلــــون اُندا کی دوماندی
8 بیر یانون گوزَل گَدیکدی
بیر یانون گــــــوزَل آراندی
9 مَنیم اورَگیمدَه خالخال !
دییَه سَن چنارلق 1 جاندی
10 آیرلق دوشَندَه یوردم !
اورَگیم غَملیدی ؛ قاندی
11 ایستِرَم قالام یانونـــــدا
حِییف عومــریم قوتاراندی
12 گِجَه گوندوزیم سَن آی گول !
سَنَه بو جانم قــورباندی
13 اورَگیم سَنی گـــورَندَه
اِلَه بیل مییانساران 2 دی
14 مَنی چخاتما یادوننان
وطنیم ! عشقم ! آماندی
15 بو شیرین سوزلی هوژَبرون
خالخالم ! یاددا قالانـــدی
هژبر پاکزاد
31 شهریور 1393 خورشیدی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 ــ روستای زیبای چنارلق در پایانه ی جنوبی خلخال
2 ــ منطقه ی باغی چنارلق در کرانه های رود میانسران
میرم تَرِه خان
میرم تَرِه خان
سلام هژبر خان ؛ تی جانَه قوربان
بیدِم تی شعرَه ، راجع به گیلان
اَنـــــه بیجاران ، نــــــم نــــم باران
جنـــگل و داران ، قشنگه شهـــــــران
منم تَــــــرِه گم ، خوراکـــــــهِ گیلان
هفته بیجار و خــــــــودکا فــــــوسونجان
باقلا قاتــــــق و خوشکه ماهی جان
پـــــلا کباب و باقــــــلای گیـــــــلان
ماهــــــــی فیویــــــــج و مخلّفاتش
تورشی سیر و اوزون بورون جان
کاسِ کــــــولی و سیا کـــولی جان
آبِ کــــونوس و خورمـــــای گیـــــلان
رشته و خوشکار ، زیتون پــــــرورده
خمس واویشکا ، تی چشمه قـــــوربان
قافیـــــه تَنگــــــه ، مــــــرَه یادَه شو
پیرییه قوربان ! میــــــرم تَـــــــــرِه خان 1
سیروس عسگری
6 اردیبهشت 1395 خورشیدی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 ــ جناب آقای سیروی عسگری ، خویشاوند ارجمندم در پاسخ بــــــه غزل
« گیلان جان » بنده این شعر را سروده و نوشته اند : « بـــه جناب آقای
هژبر خان پاکزاد به مناسبت شعر قشنگی که سروده اند » .
ای زبان فارسی !
ای زبان فارسی !
ای زبان فارسی ! ای درّ دریای دری !
ای تو میراث نیاکان ! ای زبان مادری !
در تو پیدا فرّ ما ، فرهنگ ما ، آیین ما
از تو بــــــــرپا رایت دانایی و دانشوری
جاودان زی ای زبان دانش و فرزانگی !
تا بـــــــه گیتی نور بخشد آفتاب خاوری
فارسی را پاس می داریم ؛ زیرا گفته اند :
« قدر زر ، زرگر شناسد ؛ قدر گوهر ، گوهری »
غلامعلی حدّاد عادل
فردوسی پاکزاد
به مناسبت 25 اردیبهشت ، روز بزرگداشت فردوسی ، استاد پارسی گویان
فردوسی پاکزاد
132 ...
133 تو فردوسیا ! تا ابد زنده ای
پناه سخن هــــای پاینده ای
134 تو در آسمان ادب ، اختری
به کان سخن ، برترین گوهری
135 تو شاهنشه بوم اندیشه ای
به شهر هنر ، یک هنرپیشه ای
136 بود جاودان گر نظام جهان
بمانی تو در یادهــــا جاودان
137 همای هنر آفرین ! آشیان
تو داری به دل های ایرانیان
138 تو عالی ترین مظهر غیرتی
تو کانون والاتــــــرین همّتی
139 به شوری حماسی،به شعری برین
تو ای برترین شاعر ملک و دین !
140 زمان تا زمان می خروشی بسی
به فریاد آزردگان می رسی
141 تو مرد سرافراز اندیشه ای
درخت سخن را بر و ریشه ای
142 بزرگا ! تو سالار آزاده ای
بزرگی به ایران زمین داده ای
143 سخن های ناب تو پاینده باد
بزرگ ادب ! نام تو زنده باد
144 بماند به گیتی ز تو یادگار
سخن های جانانه ی جانشکار
145 زیارتگــــه شاعران جهان
بود تربت پاکت ای قهرمان !
146 شهنشاه شعر دری ! آفرین
بگوید به تو آسمان و زمین
147 سخن پروری ، پایگاه تو بود
سریر سخن ، جایگاه تو بود
148 ز فکرت سپر ساختی در کمند
که تا شعر ایران نبیند گـزند
149 خدا را یکی رهروی راستین
خداوند شعری در ایران زمین
150 نهال سخن در وطن کاشتی
در این ره ، دل و دیده بگذاشتی
151چو خورشیدی از خاوران وطن
درخشیدی و آفریدی سخن
152 به شمشیر نظم دری تاختی
سریر ستم سرنگون ساختی
153 ز خاور به شهنامه تا باختر
گل معرفت کاشتی سر به سر
154 ز شعر دری لشکری ساختی
سپاه سیاهی بـــــرانداختی
155 سرودی چو شهنامه با فرّهی
شدی لایق پای پیل شهی
156 نترسیدی از پای پیل ژیان
ز نامردمی هــــــای درباریان
157 به مهر نبی ، ماه تابان شدی
فروغ شب ملک ایران شدی
158 ستودی علی(ع)،شاه شاهنشهان
بـــــه آیین آزادگان جهـــــان
159 تو با این حماسی ترین مثنوی
به پا کرده ای گلشن معنوی
160 چو دیهیم تابنده ی خاوران
تو در پهنه ی شعر و شور جهان
161 به شهنامه ی افتخار آفرین
شکوه دگر داده ای بر زمین
162 ز تاریخ عهد کهن ، این دیار
فراموش کرده ست بس شهریار
163 ولی ای مسیحای آن سال سی !
کــــه با شعر جان پرور پارسی
164 تو دادی به ایران ، دگرباره جان
که برتر ز آن ، کس ندارد توان
165 بمانی تو در خاطر روزگار
اگر بگذرد صد هزار از هزار 1و 2و3
هژبر پاکزاد
28 بهمن 1370 خورشیدی
ـــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 ــ منظور هزارمین سال سرودن شاهنامه است کــــــــــه از سوی بنیاد ــ
فرهنگی سازمان ملل ، سال فردوسی اعلام شد .
2 ــ در تاریخ 12 مـــرداد 1374 خورشیدی ، این شعر را کنار مـــــزار حکیم ــ
ابوالقاسم فردوسی ، در حضور فراگیران مرکــز آموزش کشاورزی رشت
و بازدید کنندگان خواندم .
3 ــ قسمت پایانی مثنوی 165 بیتی « فـــردوسی پاکـــزاد » ؛ صفحه ی ــ
91 دیوان « گوهر پارسی »
برادر عزیز !
برادر عزیز !
سلام بر استاد عزیز ، جناب هژبر پاکزاد ، ادیب توانا و شاعر گرانقدر
که ما چنارلقی ها به وجودشان می بالیم .
در رابطه با اظهارات دوست عزیزی که با عنوان « دوست شما »
ابراز نظر کرده اند ، عرض می کنم کـــه : برادر عزیز ! من نمی دانم
انتقاد یا مخالفت شما بـــــه چه چیزی است ؟ و یا به کـــدام مطلب
نوشته شده ی استاد انتقاد دارید کــــه می گویید : « مخالف خود را
کوچک می دانید » ؟ اگــــر نظری به مطالب این چند ساله ی استاد
داشته باشید ، می بینید که ایشان همواره حرمت هـــــــا را حفظ و
نکات مثبت و ارزشمند را برجسته کـــرده اند و دیگران را بـــه بزرگی
یاد می کنند و همه را دوست و محترم می شمارند ؛ حال شما بـــه
چه چیزی انتقاد دارید ، من نمی دانم !
دیگــــر اینکه برادر عزیز ! افتخار کـــردن به گذشته و ریشه ها را
مذموم دانسته اید کـــــــه به نظر بنده حرف درستی نیست ؛ زیــــرا
ریشه هـــا و عقبه ی افراد است کــــه موجب بالندگی و تأثیر پذیری
آنان در مسیر درست زندگی می شود و در آخر خدمت دوست عـزیز
عارضم که برادر ! یک طرفه به قاضی رفته اید ؛ ایشان کـــــه ثروتمند
نیستند و اگــــر هم ثروتی باشد ، شما بــــه چه دلیل آن را بادآورده
می پندارید ؟ شما اگر مسأله ی مالکیّت را در اسلام مطالعه مـی ــ
کــــردید ، چنین اظهار نظر نمی کردید ؛ ضمناً مالکیّت آن زمان و این
زمان را با هم مقایسه کنید ، می بینید کــــه آن زمان چقدر منصفانه
بوده است . البتّه نظر منصفانه ی شما در مورد علــم و دانش ایشان
ستودنی است .
یک چنارلقی
22 اردیبهشت 1395 خورشیدی
ای هژبر !
ای هژبر !
تو هژبری و ادیبی ؛ چه بخواهی چه نخواهی
سربسر مهر و وفایی ؛ چه بخواهی چه نخواهی
تو مرا صبر و قراری ؛ همه ی دار و نداری
هدیه ی گذشته هایی ؛ چه بخواهی چه نخواهی
ابلهان طعنه ی بیجا بزنند و برونـــــد
از کنار تو چو کاهی ؛ چه بخواهی چه نخواهی
« ک » 1 اگر هم نظری داده ، چو کاه است
تو ولی قلّه ی قافی ؛ چه بخواهی چه نخواهی
نگــــــران نظر بــــــی ادب خوار مباش
سنگی انداخته دیوانه به چاهی؛چه بخواهی چه نخواهی
غـــــزلت قنـــــــد من و شیرین است
می دهد نور چو ماهی ؛ چه بخواهی چه نخواهی
تو امید دل مایی ؛ تو ستون کلماتی
شاعر خطّه ی مایی ؛ چه بخواهی چه نخواهی
میرزا قدیمی
25 اردیبهشت 1395 خورشیدی
ــــــــــــــــــــــــــــــ
1 ــ اشاره به نظر دهنده ای در « کوپال »
کارهای بنیانی
دیدار پرفسور مجید سمیعی با آیت الله هاشمی رفسنجانی
کارهای بنیانی
پرفسور مجید سمیعی
پزشک و جرّاح مغز و اعصاب نامدار ایرانی
به آیت الله هاشمی رفسنجانی گفت :
« خدمتی کـــــه شما به جامعه کـرده اید هنوز شناخته شده
نیست و نسل های بعدی متوجّه می شوند که چه کارهــای بنیانی
در زمان شما انجام گرفته است » .
شما شماره ی یک هستید رئیس !
سِر آلکس فرگوسن در حال نماشای پیغام ویدیویی کریستیانو رونالدو
شما شماره ی یک هستید رئیس !
در شب مراسم بهترین های ورزشی سال ، کریستیانو رونالدو،
پیغام ویدیویی برای « سِر آلکس فـــرگوسن » ، نام آورترین مربّی
تاریخ فوتبال و مربّی پیشین باشگاه منچستر یونایتد فرستاد :
« سلام رئیس ! شانس این را دارم کــه چنین پیامی ارسال ــ
کنم و با دیگران کارهـــای باور نکردنی و فــراموش نشدنی شما را
به اشتراک بگذارم . هنگامی که به عنوان یک پسر 18 ساله بـــــه
منچستر آمدم ، شما برای من مانند یک پـــدر در فوتبال بودید . من
بارهـــــا این حرف را گفته ام . شما به من فرصت هــــای بسیاری
دادیـــد ؛ نکات زیادی را آموختید و من خوشحالم کــــه این پیغام را
برای شما مـــی فرستم . بـــــه یاد دارم در روز نخست ، پیــراهن
شماره ی 28 را درخواست کـــردم و شما بـــه من شماره ی 7 را
اهدا کردید و باعث شدید زیر فشار قـرار گیرم ؛ امّا گفتید مشکلی
نیست و تو به زودی لایق برتن کردن آن خواهی بود ؛ زیـرا بازیکنی
فوق العاده هستی . شما به من راه تبدیل شدن بــــــه یک بازیکن
حرفه ای و خوب را آموختید .
شما شماره ی یک هستید رئیس ! » .
موج بلند محبّت
موج بلند محبّت
زنگ تلفن همراهم از اندیشه ای کـــــه مرا تا دوردست هـــــا
برده بود فـراخواند . صدای مهربانی می گفت : « هوژَبر جان ! مَنی
تانِسوز » ؟ گفتم : « سَسوز آشینادی ؛ آمّا تانیمِرَم » . از صدای آن
خانم مهربان ، موج بلند محبّت بی پایانی بر کرانه ی دلم می رسید
کــــه شکوه شورانگیز ویـژه داشت . آن صدای مهربان با بال هـــای
نسیم احساس دلم ، مرا بــــه گذشته های شیرین بـــرد و گفتم :
« سیز فهیمَه خانم سوز » ؟ گفت : « قوربان اُلم ؛ تانیدوز » . آنچه
در گفت و گـــــــوی تلفنی بین من و سرکار فهیمه خانـــم نیکنام ،
دختر عمّه ی بسیار گرانقدر و با محبّتم گذشت ، نشانه ی ارزشی
فرازینی بود کـــــه بر بلندای والاترین رابطه ی بشری ، درخششی
جاودانه دارد . من که شرمنده ی گفته های ناب ایشان بودم گفتم:
« فهیمه خانم ! شما فرزند آن بزرگمرد فــــرهیخته و آن مادر سالار
بزرگمنش ، سرکار خانم مشهدی عالیـه ، عمّه جان بسیار مهربانم
هستید ؛ که باید هم چنین ارجمند باشید » .
هژبر پاکزاد
13 خرداد 1395 خورشیدی
نظر دادن در رسانه های مجازی
نظر دادن در رسانه های مجازی
نظر دادن در رسانه های مجازی ویژگی های گوناگونی یافته ــ
است که پرداختن به آنها شاید مفید باشد :
ــ یکی می نویسد:«وبلاگ خوبی دارید . به من هم سربزنید».
او راحت طلبی می کند و بــــه دنبال بینندگان بیشتر است ؛ بـــدون
آنکه به محتوا کاری داشته باشد .
ــ یکی برای شعری می نویسد : « اگــــر می خواهی دیدار ــ
کننده ی بیشتری داشته باشی بـــــــــه سایت من سربزن » . اینجا
اصلاً به شعر کاری ندارد ؛ حرف دیگری می زند .
ــ یکی از « هژبر پاکــــزاد » بدش می آیـد ؛ او را با نام مستعار
به زعم خویش تحقیر کرده ، کینه ها را با ناسزا یاری می کند .
ــ یکی فقط ایراد می گیرد ؛ در برداشت او مثبتی وجود ندارد .
ــ یکی هم کوچکی هــــــای خود را در کوچک کـــردن بزرگی ،
با خیال خود بزرگ می کند.او نمی داند که با این بینش منفی، هرگز
به کعبه نمی رسد !
ــ یکی فرصت را مغتنم شمرده ، به این و آن بد و بیــراه می ــ
گوید و فراموش می کند که با این کار ، خود را پایین می کشد !
ــ یکی آرمان های ملّی و مذهبی را نادیده می گیرد و مطلبی
می نویسد که شایسته نگارش در تارنگار نیست ؛ در حالی کــــــــه
انتظار دارد نظـــرش به صورت کامل منعکس گــــــردد و پاسخی هم
داشته باشد .
ــ یکی سری به پایگاه می زند ، ولی با دلیل هایی کــــه دارد
نظری نمی دهد .
ــ یکــی عاشقانه می آید و عارفانه نظر می دهد کـــــه کمال
مطلوب است و همکاری را به اوج می رساند .
هژبر پاکزاد
20 اردیبهشت 1395 خورشیدی
عروس چنارلق
عروس چنارلق
با سلام و احترام به آستان مقدّس تمام مادران رفته و مانده
آنان که گلین خانم ( سرکار خانم جمیله ی خوجینی ) ، فرزند
جناب ذبیح الله خوجینی را دیـــــده اند ، می دانند فضایل اخـلاقی و
منش و روش زندگیش را ؛ مهمان نوازی و دلسوزیش را ؛ حـــــق ــ
شناسی و خلق و خوی انسانیش را . او را « گلین خانم » مـــی ــ
نامند ؛ چون عروس چنارلــــــــق بود و از خودش شنیدم و برای من
قسم یاد کرد که همه ی چنارلقی ها برایم همانند فرزندانم هستند
و آنان را دوست می دارم . او را اگـر نبود پدری همچون « آقا ذبی »
( جناب ذبیــــــح الله خوجینی ) ، خود یک گلین خانم بـود و دیگـــــر
همانندش را مادر روزگار نخواهد زایید . او را همین بس کــــه از خود
باقی الصّالحاتی مثل « هــــژبر » باقی گذاشته تا نسل مؤدّب بـــــه
آداب حفظ گردد . روحش با اولیاء محشور باد .
میرزا قدیمی
26 اردیبهشت 1395 خورشیدی
آمین یا ربّ العالمین !
آمین یا ربّ العالمین !
با سلام و احترام
خداوند
ــ صبر ایّوب دهد به نویسنده های عزیز
ــ انصاف و مروّت دهد به نظردهنده های عزیز
ــ عدالت عنایت کند برتندروهای عجول
ــ نمک گیر کند نمک خورده های نمکدان شکن را
ــ بصیرت لطف نماید به آنان کـــــــه چشم بسته می نویسند ،
می گویند و می شنوند
ــ بالا و بالاتر ببــــرد آستانه ی صبر و تحّمل را در مقابل حـــرف
مخالف
ــ کمک کند تا عمل نماییم آنچه را که به دیگران می گوییم
ــ و کمک کند آنچه برای خود می خواهیم ، برای دیگــــران هم
بخواهیم .
بیاموزیم از پدران و گذشتگانمان کـــه امکانات امروزی نداشتند ،
ــ ولی مجسّمه ی ادب بودند
ــ شاکر بودند
ــ قدرشناس بودند
ــ وجودشان مایه ی آرامش بود
ــ مؤدّب به آداب بودند
ــ محبّت را سرچشمه بودند
ــ بدی را زود فراموش می کردند
ــ خوبی را فراموش نمی کردند
ــ حدود و جایگاه خود را می دانستند
ــ بزرگترها را احترام می کردند
ــ کوچکترها را نوازش می کردند
ــ و ده ها فضیلت دیگر کــــــه در تمامی روستاهای اطرافمان ،
نمونه هــــایی را می توان برشمرد . خوشبختانه هنوز هم نشانه ــ
هایی از معرفت و روح جوانمردی دیده می شود که خداوند بیشتر و
بیشتر نماید . آمین یا ربّ العالمین !
میرزا قدیمی چنارلق
30 اردیبهشت 1395 خورشیدی
هنر آذری
هنر آذری
«پاکزاد» آن «هژبر» شعر و بیان
می سراید چکامه های روان
آن هنرمند زاده ی خلخال
ادب آموز خطّــــه ی گیـــلان
«گوهر پارسی» 1 به گاه ظفر
هنـــــــر آذریّ و وصف جهان
مهد اخلاق و تربیت ، اسلام
شرح اخلاق و فکر در انسان
خوش سروده مقام زینب 2 را
در رثای بهشتی و یاران 3
مـــــرحبا بـــر رثای مادرتان
شرح و توصیف «سایه ی حرمان»4
شکر از دسته ی گل «دیهیم» 5
با محبّت سلام من برسان
وصف «خورشید هاشمی»6 حقّا!
برد از «هاشمی» عنان و توان
هاشمی رفسنجانی
اردیبهشت 1392 خورشیدی
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 ــ اشاره به دیوان « گوهر پارسی »
2 ــ اشاره به غزل « بانوی نینوا » ، صفحه ی 216 دیوان « گوهر پارسی »
3 ــ اشاره به شعر « بهشتی » ، صفحه ی 13 دیوان « گوهر پارسی »
4 ــ اشاره به غزل «سایه ی حرمان» ، صفحه ی 219 دیوان «گوهر پارسی»
5 ــ اشاره به قصیده ی « گــــــوهر شبچراغ رفسنجان » و درباره ی پسرم ،
« دیهیم »
6 ــ اشاره بـــــــه چهار پاره ی « خورشید هاشمی » ، صفحه ی 142 دیوان
« گوهر پارسی »
طرف سخن
طرف سخن
منیم گوزل ، ادبلی و ارکانلی شاعریم
اشعار مولانا چه ایرادی داشت که ازمکتوب من حذف کردید.شاعر جان! نباید این قــــــــــدر مودب بود . بقول من تورک : « ایت گورساقی یاغ گورتیرمز»نظر بالا راتوجه کنید اصلا ایشان مفهوم ذم و مدح را متوجه شده ،اصلا دوغ را از دوشاب تشخیص داده، مـــی داند طرف سخن اش کیست ؟ هـــر متاعی خریــدار خودش را دارد . شاعر جان ! سنی تاری هــــرکسه اوز خورگین تعارف باید . الله سنه یار اولسن .
جانلاک
26 اردیبهشت 1395 خورشیدی
سایه ی حرمان
سرکار خانم جمیله ی خوجینی ؛ هژبر پاکزاد
سایه ی حرمان
1 مادری خفته در این خاک ! هزاران افسوس !
رفته از کالبــــــد خسته من جان اقسوس !
2 گوهر پاک وجود همه عشق و خردش
ناگهان داده ام از دست ، چه آسان افسوس !
3 رفت با پای خود از خانه در آن صبح غمین
بی خبر بود که می رفت به پایان افسوس !
4 در سحرگاه ستم پیشه ، گل محبوبم 2
رفت پرپر شده از باغ و گلستان افسوس !
5 درد آمـــد بــــــه سراغ بدن رنجورش
بی اثر بود ولی شیوه ی درمان افسوس !
6 فرصتی پیش نیامد که دگــــرباره شود
ساعتی چند به این غمکده ، مهمان افسوس ! 3
7 از همان لحظه ی جانسوز ، فلک گسترده
بر سر زندگیم ، سایه ی حرمان افسوس !
8 چرخ بازیگر دون ، پاسخ شایسته نداد
بـــــه امید دل آن مادر شایان افسوس !
9 بسته بار سفر آن مهر جمیل و رفته ست
از فضای دل این بی سر و سامان افسوس !
10 آن که آرامگهی ، دامن پرمهرش بود
شده خاک سیهش ، بستر و دامان افسوس !
11 او نگهبان بُد و گنجینه ی او فرزندان
مانده گنجینه ؛ ولی رفته نگهبان افسوس !
12 در پی رفتن او ، دهر فرومایه نشست
بــه تماشای من سر به گریبان افسوس !
13 نیست آن مظهر ایمان و امیدم دیگر
تا دهد نور ، چو خورشید فروزان افسوس !
14 در برم سنگ صبوری نشناسم چون او
تا دهم شرح پریشانی پنهان افسوس !
15 همگان زار بگریید بر احوال هـــــــژبر
کز غم دوری مادر ، شده ویران افسوس ! 4
هژبر پاکزاد
16 خرداد 1381 خورشیدی
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 ــ غزلی برای سنگ مزار مادر والا گوهرم
2 ــ سپیده دم شوم 26 اردیبهشت 1381 خورشیدی ، غـــــروب ناگهانی آن
مادر عالیقدر بود .
3 ــ غـــــروب مادرم بدون هیچ مورد مشکوک ظاهــــری در فاصله ی یکی دو
ساعت پیش آمد .
4 ــ صفحه ی 219 دیوان « گوهر پارسی »
محبوبیّت
آیت الله هاشم زاده ی هریسی ، عضو مجلس خبرگان رهبری در کنار آیت الله اشمی رفسنجانی
محبوبیّت
آیت الله هاشم زاده ی هریسی در پاسخ بــه این پرسش کـــــه چرا
عدّه ای از ورود هاشمی به بحث ریاست خبرگان هراس دارند،گفت:
« این که می گویند اگــر او رئیس شود ، نظام را عوض می کند ،
دروغ و غلط است ...من اینجا تأکیــــــد می کنم جای ترسی از آقای
هاشمی نیست ؛ آنهانی که این مسائل را رواج می دهند،ترسشان
بابت انقلاب و اسلام نیست . آقای هاشمی اهل این کارها نیست .
انقلاب بچّه ی این آدم است . کسی بـــه بچّه ی خود آسیب وارد ــ
نمی کند.این آقایان چشم دیدن محبوبیّت و جایگاه ایشان راندارند» .
شرق ــ 2587
بهترین استادم
بهترین استادم
خـــــدایا ! نعمت سلامتی ، مبــــداء همه ی نیازهـــــاست و
عاقبت بخیری ، مقصد همه ی نیازهــا . بین این مبداء تا آن مقصد ،
والاترین نیازها دلخوشی ست . به بزرگیت سوگند ، آن را به بهترین
استادم که اندیشه را به عنوان بهترین نیاز زندگی به من تفهیم کرد
تقدیم می کنم .
نقی عبدالّهی
بی احترامی به بزرگترها
بی احترامی به بزرگترها
به نام ایزد دانا
امروز تمام مشکلات و گرفتاری هـــای ما از بی توجّهی و عدم
حفظ حرمت هاست . بی احترامی به بزرگترهـــــا در همه جا نمایان
است . بــــه جای اینکه از تجربه و اندرزهای بزرگترها درس بگیریم ،
بی هیچ بهانه ای بین خود و دیگران فاصله می اندازیم و اندکی بـــه
درون خود نمی نگـریم تا خود را اصلاح نموده و چرخ زندگی را بر ریل
محبّت و دوستی استوار کنیم .
در این دوران پر زرق و نامهربانی ، هنوز افرادی پیــدا می شوند
که بی هیچ منّتی درخت دوستی و مهر را با واژه هـــــای شیرین و
دلنـــــوازی آبیاری می کنند و نمی گـــــذارند ریشه ی مهـــر و صفا
خشکیده شود . دست های چنین انسان هایی را باید بوسید و بـــر
پاکی و یکرنگیشان درود فرستاد .
« بیا تا قــدر یکدیگــر بدانیم
که تا ناگه ز یکدیگر نمانیم »
حبیب اشکانی
25 اردیبهشت 1395 خورشیدی
پریشان
سرکار خانم جمیله ی خوجینی ، مادر والا گوهرم
پریشان
1 به خدا روز و شب ای رفته ! پریشان توأم
خسته ی زندگی و بی سر و سامان توآم 1
2 سرفـــــــراز هنـــــــر پراثـــــــر مادریت
در غم دوری تو ، سر به گــــــریبان توآم
3 من که سرمست می مهر تو بودم شب و روز
حالیا مات خـــــــرابات غمستان تــــــوأم
4 پس از آن صبح گشاینده ی دروازه ی هجر 2
یاد شیرینی دیـــــــدار در ایوان تــــوأم 3
5 گوشه گیری کنم از انجمن وبزم کسان
تا نــــدانند چنین غمزده ، گــــــریان توأم
6 ساغر جان من از باده ی عشق تو چنان
بوده لبریز کــــــه در حسرت دوران توأم
7 شکر دادار که در عصر پر از بی دردی
هــــر کجا بهره ور از گوهر احسان توأم
8 آفـــــرین باد بر آن مرتبه ی معرفتت
که به پیرانه سری ، طفل دبستان توأم
9 بلبل طبع هــــــژبر از غم پژمردن تو
گوید : « ای گل ! همه جا یاد بهاران توأم » 4
هژبر پاکزاد
5 اردیبهشت 1382 خورشیدی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 ــ به یاد مادر والا گوهرم
2 ــ سحرگاه 26 اردیبهشت 1381 خورشیدی
3 ــ دیدار با مادرم در ایوان خانه ، عالمی داشت .
4 ــ صفحه ی 235 دیوان « گوهر پارسی »
کریستیانو رونالدو مثل شیر ، شجاع است
کریستیانو رونالدو ، بهترین بازیکن تاریخ فوتبال جهان
در کنار
سِر آلکس فرگوسن ، بهترین مربّی تاریخ فوتبال جهان
کریستیانو رونالدو مثل شیر
شجاع است
سِر آلکس فرگوسن
مسی بازیکن بسیار باکیفیّتی است و هوش و تمرکــز خیره ــ
کننده ای در میدان دارد ؛ با این حال من بــر این باور هستم کــــــه
کریستیانو رونالدو بهتر از هر بازیکنی است . کریستیانو رونالدو مثل
شیر ، شجاع است ؛ او را با مسی مقایسه نکنید .
او ...
او ...
1 او کیست که از نزد خدا می آید ؟
با عالمی از مهر و صفا می آید ؟
2 او کیست که بر عرصه ی بیدادگری
با تیغ دو دم چو مرتضی (ع) می آید ؟
3 او کیست که در ظلمت گمراهی ها
با مشعل دین ، راهنما می آیــــــــد ؟
4 انگار حسین (ع) است که با پرچم حق
یک بار دگـــــر به کـــــــــربلا می آید
5 در فکر شکوهش ز بلنــــــــدای دلم
ناگاه شنیدم کـــــــه ندا مـــــی آید :
6 « او دادرس منتظران است که چون
خورشید عـدالت ، ز وفا می آیـــــــد
7 از باغ حقیقت و امیــــــــد ملکوت
با دامنی از شکوفه هـــــــا مــــــی آید
8 در عصر ستم ، چون ره دین می بندند
با عزم علــــی (ع) ، راهگشا می آید
9 یک روز رضا (ع) همچو پیمبر آمد
امروز نگر ، او چو رضا (ع) می آید 1
10 او نور محمّد (ص) است و معنای علی (ع)
زان رو به چنین عزّ 2 و علا 3 می آید
11 او رایحه ی نرگس (س) 4 عرش است هژبر !
کز عرش خدا جانب ما می آید » 5
هژبر پاکزاد
19 آذر 1377 خورشیدی
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 ــ روزگاری امام رضا (ع) مانند پیامبر (ص) که به مدینه رفت ، به خراسان
آمد و امروز ...
2 ــ ارجمندی
3 ــ بزرگواری
4 ــ مادر امام زمان (ع)
5 ــ صفحه ی 157 دیوان « گوهر پارسی »
با سلام
خدمت دوست عزیزی که خودشان را «دوست شما» معرّفی ــ
نموده اند عرض کنـــــم : از اینکه استاد را بــدون دلیل ، شایسته ی
توهین دانسته اید ، دور از ادب و شأن انسان کامل می باشد . شما
یا شناخت کامل از استاد ندارید و یا گوشتان را حسودان و کــوردلان
پرکــــرده اند ؛ و امّا از این کـــــه استاد جوابتان را در اختیار مخاطبین
قرار دادند ، نشان از بزرگواری ایشان است و بعضی اوقات ،خامشی
جواب بزرگی ست !
این کـــــه فرمودید : شما در گذشته از گـروهی به عنوان برده ،
بیگاری می کشیدید ، درست نیست و توهین بـــه آن افـــراد محترم
می باشد . مگــــر غیر از این است که برای پیشرفت باید فــــــرد یا
افرادی به عنوان مدیر ، بقیّه را مدیریّت نمایند ؟