عبدالله موحّد

ساخت وبلاگ

با درود حضور شایان عزیزم
یاد و خاطر استاد مهربانی ها بخیر و نیکی
جای استاد بد جوری در بین مان خالی است
من هم همنوا با شما عرض می کنم استاد ارجمندم روزت مبارک.


عبدالله موحّد...
ما را در سایت عبدالله موحّد دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : koopal بازدید : 9 تاريخ : سه شنبه 1 اسفند 1402 ساعت: 13:08

دل شکسته 1- دلم از غم روزگاران شکســـــــته بر امواج دریای ماتـــــــم نشسته2- خدایا! نمی دانـــــــم اقبال وارون چه می خواهد آخر از این جان خسته3- میان من و شــــــــور حال جوانی دگر نیــست جز رشته های گسسته4- پُر از آرزو،پُر ز عشـــــــــق و امید ز هر سو رســــیدم به درهای بسته5- یکی در جهان بوده غمگین،یکی شاد من آنـــــم که از دام غم ها نرسته6- مرا مانده از روزگار جوانـــــــــــی دریـــــــغا فقط خاطرات خجسته7- هژبرم؛غزل ساز شور آفریـــــــــن پر از معنویّت؛ولــــی دل شکسته هژبر پاکزاد 24 اردیبهشت 1380 خورشیدی ***از کتاب گوهر پارسی عبدالله موحّد...ادامه مطلب
ما را در سایت عبدالله موحّد دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : koopal بازدید : 8 تاريخ : سه شنبه 1 اسفند 1402 ساعت: 13:08

هزار افسوس بسی ز بیـــــــکسیم دلپریـــش و نالانم کجا پناه برم زین بلا،نمـــــــــی دانم در این دو روز که شادی کنار ناکامیــــست کسی که سنگ ز هر سو خورد به او،آنم چنان پریـــــــد جوانی ز شاخســــار دلم که من ز بی خبری های خویش،حیرانم خزان من ســـپری می شود شــــتاب آلود نمانده است به جز فــــرصت زمستانم هزار غم به دلـــم ارمغان دهی از لطــــف کنون که مــن به تو ای روزگار!مهمانم نصیــــب و قسمت من بوده نابســــامانی رسیده روزی دنیـــــــــا میان توفانم به جان دوست،قـــسم با تمام احســــاسم ز ناسپاســـــــــی و نامردمی گریزانم کســـــی گره نگشوده ز کار من هــــرگز کسی نیامده پرسد چـــــــرا پریشانم؟ دلم شکـــسته ز پیمان شکــــستن دگران چرا که با سر و جان،اهل قول و پیـمانم*** هزار بار بدی دیـــــــده ام ز بدگـــهران فـــــــروتنانه از آن،خـاک پای خوبانم خدای من کـــه به ژرفای جانم آگاهــــی به مهر خویـــــش بر اوج امید،بنشانم اگرچه با غزلم بلبلان به وجد آیـــــــــند غریــــــــب و غمزده گوشه گلستانم چه شادمان و چه غمگین،به سرزمین سخن رهین مــــــــــعرفت شاعران شایانم کنار خسته دلی،در گذار این دنیــــــــــا خوشم که همــــــسفر سعدی سخندانم هژبـــــــر بیشه شعرم؛ولی هزار افسوس به لب رسیــ عبدالله موحّد...ادامه مطلب
ما را در سایت عبدالله موحّد دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : koopal بازدید : 8 تاريخ : سه شنبه 1 اسفند 1402 ساعت: 13:08

پیام آقای علی صحبت کرمیبادرودعرض ادب و احترام خدمت شایان پاکزاد عزیز و استاد ميرزا قدیمی وتمامی دانشجویان دانشکده ی کوپالسلام میفرستم به روح بلند عالیجناب هژبر پاکزاد که با نوشته های پربارشان آرامبخش دل های بی‌قرار ما بودند.هر چه از مهربانی های ایشان بنویسیم باز هم کم است شخصیتی کم نظیر بودند حتی با منتقدانشان با مهربانی برخورد می کردند .عاشق خانواده و شاگردان و دانشجویانش بودند.استادی خوش ذوق و آداب دان و در حفظ ارزش ها پایبند بودند.در سالیان دور که در مرکز آموزش شاگرد ایشان بودم هرگز بی احترامی از ایشان ندیدم و اما زیر بار زور هم نمی رفتند برای دفاع از حقوق دانش آموزان یک تنه در مقابل زورگویان می ایستاد تا حقی ضایع نشود.شعری با نام "دانش آموزان "نوشتند و در جلوی سالن آموزشی نصب کرده بودندنزدیک ۳۲ سال بود که ایشان را ندیده بودم در سال ۹۸ که سفری داشتم به خلخال تا روستای سجهرود برای دیدنشان رفتم و موفق به دیدارشان نشدم .یاد وخاطراتشان جاویدان باد.جا دارد از راهنمایی‌های استاد قدیمی بزرگوار بهرمند شویم انشااللهشایان عزیز هم در این دانشکده را باز خواند گذاشت تا از نوشته های استاد پاکزاد ونظرات دانش آموختگان بهرمند گردیم.شادو سلامت باشید.پاسخ: درود بر شماامروز و روزهای دیگر،لحظاتی خواهند بود که اگرچه بر بام قله ای بلند به واسطه افتخار بر مقام پدرم ایستاده ام،لیکن همزمان نقش بر فرش شده ام که آن گوهر دست نیافتنی را از دست دادم.چقدر سخت استچقدر سخت است همزمان در عرش و هم در فرش ...نمی دانمروز به روز بیشتر یقینم می شود که :گرچه از هر ماتمی خیزد غمیفرق دارد ماتمی با ماتمیکلام شما،دقیقا نشانی از بزرگی ی شماست .امیدوارم سلامت و شاد باشید .شایان پاکزاد عبدالله موحّد...ادامه مطلب
ما را در سایت عبدالله موحّد دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : koopal بازدید : 13 تاريخ : دوشنبه 2 بهمن 1402 ساعت: 15:15

شهین عمّه جان شهین عمّه جان ، مَنیم گوزلَریمین اشقیجَناب آقا خانن گوزَل قزیبورهان سَلطَنَه نین عزیز گَلینیجاهانسوز میرزانن عزیز خانمیاورَگیمی بو سوزلَرینَن آپاردی :اورَگیم سَنَه بَتدیشهین عمّه جان :......... « هوژَبــــر جان ! من اوشاقلقوننان سَنــی چُخایستَه میشَم . بو گون ، دونَن سوزی دوی . بالا جان !سَن همیشَه مَنی یـــاد اِلِییپ سَن . هِچ کیـــم سَننَنقاباق مَنَــــه بایرامی موبارَک اُلسن دِمِییپ . بالا جان !من دای گِتمَلییَم ؛ سَنی آللاهــا تاپشرِرَم . حِییف کیاوزاق دوشموشوک و بیربیریمیزی گورَه بیلمِروک. مَنیمطَرَفیمنَن بالالارون اوپگینَن ؛ نسرین جانا تبریک دِگینَن .آدامن آخری بودی دا .من دَه چُخ یاشامشام. بالا جان !سَننَن خودا حافیظلیگ اِلِرَم . بیلگینَن کی اورَگیـم سَنَهبَتدی » .ایسفَند آینن ییرمی سَککیزی1401 نوشته شده در تاريخ پنجشنبه سوم فروردین ۱۴۰۲ توسط هژبر پاکزاداز رفتن شهین عمه عزیزم هم بیش از 40 روز گذشت؛به چه دل بسپاریم ... عبدالله موحّد...ادامه مطلب
ما را در سایت عبدالله موحّد دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : koopal بازدید : 12 تاريخ : دوشنبه 2 بهمن 1402 ساعت: 15:15

غزّه و صحنه های دلخراشش

به هر دلیلی ایجاد این وضعیت،بی انصافیست

آن بچه چه گناهی کرده...

و اکنون در دل خود چه آرزوهایی دارد ...

انسان با عمر محدود خود به دنبال چیست؟


عبدالله موحّد...
ما را در سایت عبدالله موحّد دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : koopal بازدید : 13 تاريخ : دوشنبه 2 بهمن 1402 ساعت: 15:15

کوپال پاکزادیازدهم دی ماه 1382 خورشیدی روزی بود که با رفتن کوپال ، دلم رفت .دوستار 1 در جهان بی وفا جایت نبود حیف از رخسار زیبایت نبود ؟ 2 خاطر آسودگان ، کوپال من ! آشنای بی کسی هایت نبود 3 آه ! گلچین دی 1 بیدادگـــر فکــر دوران شکوفایت نبـــود 4 بخت نیکـــو در عبور زندگی غمگسار جان شیدایت نبـود 5 تلخی دنیای وارون شد نصیب رنگ شادی ، رنگ دنیایت نبود 6 هر زمان می دیدم آن را کز خطر ای جسور دهر ! پروایت نبود 7 در جفای روزگار بی صفا چاره ای بهـــر مداوایت نبـــود 8 در میان ظلمت غم ، عشق من ! کورسویی هم ز فردایت نبود 9 دوستار زندگی بودی ؛ ولی گـردش هستی پذیرایت نبود 10 ای دریغ ! «افسانه ی کوپال»را چون سرودم ، هیچ پیدایت نبود 11 بیش از آن گفتی هژبر دلپریش لایق بــــــزم تماشایت نبـــود هژبر پاکزاد 30 آذر 1397 خورشیدی ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 1 ــ دی ماه 1382 خورشیدی * از دیوان « افسانه ی کوپال »نوشته شده در تاريخ پنجشنبه سیزدهم دی ۱۳۹۷ توسط هژبر پاکزاد عبدالله موحّد...ادامه مطلب
ما را در سایت عبدالله موحّد دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : koopal بازدید : 12 تاريخ : يکشنبه 17 دی 1402 ساعت: 18:07

غمخانه ی وارونهچه گـــوید این هــژبر دلپریش از حال و روزشکه در غمخانه ی وارونه چون شد بی کوپال !هژبر پاکزادنوشته شده در تاريخ پنجشنبه پانزدهم شهریور ۱۳۹۷ توسط هژبر پاکزاد20 سال پیش در یازدهم دی ماه بر مزاری با افسوس به همراه پدر و خانواده ایستادیم که بی عدالتی در این دنیا برای برادر را بپذیریم و امروز در یازدهم دی ماه،بر مزار پدر و برادر.هزاران افسوس و امیدوارم این دو غم در زندگی دشمن نیز جاری نشود.بیست سال پدر بر مزار کوپال به حزن ایستادند تا در بیست و یکمین سال،پدر هم رفتند در کنار کوپال.دنیای بی عدالتی است.کاشکاش دنیای دیگری باشد...دلم تنگ است اما واژه ای گویای آن نیست ...شایان پاکزاد1402/10/11 خورشیدی عبدالله موحّد...ادامه مطلب
ما را در سایت عبدالله موحّد دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : koopal بازدید : 15 تاريخ : يکشنبه 17 دی 1402 ساعت: 18:07

شب یلدا یا شب چلله با طلوع نخستین روز زمستان به پایان می رسد

و به دلیل افزایش درازای روزها پس از آغاز زمستان ،

شب یلدا را شب تولّد خورشید می نامند .


عبدالله موحّد...
ما را در سایت عبدالله موحّد دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : koopal بازدید : 16 تاريخ : يکشنبه 3 دی 1402 ساعت: 14:42

1-مــــــــــن شمیم نو بهاران ؛ مظهر آرامشم ؛ دنیای صبرممــن دلیر پهنه های مهربانی ؛ دشمن بیداد و جبرم2-شیرصحرای شعورم؛سرفرازم؛چشمه ی احساس و شورممرد کوهستان عشقم؛آهنینم؛درکشاکش ها چو ببرم3-صد ریا گــــــــــــــر آتش افروزد که جان و دیدگانم را بسوزدصدسپرچون سنگری می سازم ازاین سینه ی سبزوستبرم4-در سراشیب گناهم ، می شود فرمانبری ها تکیه گاهممی روم باشمع مهرش،چون مسلمانم؛نه ترسایم نه گبرم5-می خروشم همچو دریای خروشان تا بلندای رهــــــاییدر مصاف زندگانی ، سینه عریان ، صخره ی ایمان و صبرم6-همسفر با آرزوها ، می شتابم ؛ می کنم بس جستجوهاشامگاهان ، آذرخشم ؛ درپگاهان ، باد و بارانم ؛ چو ابرم7-من مگــــــر روباه بیمارم که بر ته مانده ی شیران نشینممن جلودارم ؛ سخن ساز دیارعشق و عـــــرفانم ؛ هژبرمهژبر پاکزاد2 / 10 / 1370 خورشیدی عبدالله موحّد...ادامه مطلب
ما را در سایت عبدالله موحّد دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : koopal بازدید : 14 تاريخ : يکشنبه 3 دی 1402 ساعت: 14:42